Açıklama
پرونده ویژه اول: دریاچه ارومیه
عمق فاجعهای که دریاچه ارومیه را دریافته است، در همزمانی وقوع فاجعه با انواعی از بحرانهای لاینحل در منطقه ما است. آنچه اسفبار است، دست به دست هم دادن عوامل مختلف برای یک قتل عمد محیط زیستی در قرن بیست و یکم در یک کشور برخوردار از منابع طبیعی سرشار است و آنچه اسفبارتر است تدریجی بودن این مرگ در مقابل چشمان مسئولین رسمی بیکفایت و حتی مغرض است. امید است که بدترین سناریوهای پیشبینی شده در این موضوع، درست از آب درنیایند و لااقل این معضل از لیست بلایای طبیعی و انسانی مردمان منطقه ما حذف شود. خوشبختانه حجم بزرگی از ادبیات در این موضوع در آذربایجان و بقیه ایران از سوی اهل علم و فن از هر سنخی پدید آمده است و توجه جهانی به این موضوع هم کم نبوده است. مسئله بظاهر ساده نابودی یک دریاچه و در نتیجه ایجاد خطر حیاتی برای محیط زندگی میلیونها انسان نیز، در ایران سیاسی شده است. از جمله رژیم جمهوری اسلامی دوست دارد که با انکار اهداف سیاسی و نابخردیهای آشکار مسئولین دولتی، این فاجعه را نتیجه “مشیت الهی” و “بُخل آسمان” بنامد.
نقش دیگر رژیم جمهوری اسلامی، “اشتغال زایی” بیگانه با مطالعات کارشناسانه، از طریق تشویق کشت و کارهای وابسته به “آب شیرین مجانی” است. امروز هزاران نفر با تشویقهای مادی مستقیم دولتی در عمل مشغول تاراج ذخیرههای آبی پسانداز شده طی هزاران سال هستند. راه انداختن این مسابقه برای نابودی طبیعت، ارتباط مستقیم با شعارهای ایدئولوژیک “استکبار ستیزانه” و “لزوم خودکفایی” دارد و کسانی که در این کارزار مشغول کسب سود آسان از طریق نابودی پسانداز هزاران ساله نسلهای متمادی منطقه هستند، در عمل، خود، قربانیان این سیاست نادرست رژیم هستند که به دست خود، برای تبدیل شدن به آخرین نسل ساکن در جغرافیای کهن آذربایجان از سر جهل و غفلت عرق میریزند. رژیم جمهوری اسلامی ایران که خود مسبب این وضعیت است، با رندی خاص خود، میخواهد در مقام “قاضی” مابین منافع درازمدت محیط زیستی و منافع کوتاه مدت کشاورزان و باغداران مزبور ظاهر شود.
مسئله تغییرات آب و هوایی و کم شدن منابع آبی جهان نیز، حتما به سرنوشت دریاچه ارومیه هم بیتأثیر نیست اما وقتی که به دریاچههای وان ترکیه و گؤیچهگؤل ارمنستان نگاه میکنیم و آنها را بسیار سرزنده و به دور از سرنوشت تلخ دریاچه ارومیه مییابیم، نمیتوانیم نقش اقدامات مشخص نابود کننده دریاچه همه از سوی ارگانهای دولتی و ساختارهای امنیتی رژیم را نادیه بگیریم. این اقدمات مجرمانه از سوی عالیترین سطوح رهبری رژیم جمهوری اسلامی ایران، تجویز و اجرا شدهاند و سرعت نابودی دریاچه ارومیه از زمان زدن سد خاکی بر قلب دریاچه (موسوم به “میان گذر”) تا کنون، قابل مقایسه با سرعت تکوین هیچ فاجعه محیط زیستی منطقه و جهان نیست.
در کنار این مسائل، افراد و ارگانهای امنیتی با نام و نشان جمهوری اسلامی از پروژههای نان و آبدار سد سازی و مداخلات غیرکارشناسی در محیط زیست، مبالغ کلانی را به جیب زدهاند. وجود سودبران در میان مقامات و ارگانهای امنیتی رژیم، عامل دیگری برای غیرطبیعی بودن فاجعه دریاچه ارومیه و نقش مستقیم دولتی در این فاجعه است.
رسم آن است که در کشورهای فقیر پیرامونی، بدنه جامعه به دنبال سود سریع و منافع آنی به جان طبیعت بیفتند و در مقابل، دولتهای ولو ضعیف و هرچند غیردموکراتیک حاکم، در صدد حفاظت از منابع طبیعی برآیند. جالب است که این الگو در رابطه با دریاچه ارومیه برعکس بوده است و اینک سالها و دهههاست که فعالین مدنی و فرهنگی، مطبوعات و روشنفکران آذربایجانی در داخل و خارج کشور، در این موضوع مشغول دادن هشدار، انجام تحقیقات علمی و حتی تظاهرات پرهزینه شامل زندانهای طولانی مدت برای فعالین مدنی معترض هستند. دستگیری معترضان آذربایجانی به این فاجعه نیز از موارد مشخص اتهامی جامعه مدنی آذربایجان و مردمان منطقه بر علیه رژیم جمهوری اسلامی ایران است.
اختصاص یکی از دو پرونده ویژه از این شماره تریبون به دریاچه ارومیه، در اصل تلاشی برای ارائه نمونههایی از کارهای انجام شده در این موضوع است. فراهم کردن آثار این پرونده به بهای همت بسیاری از علاقهمندان و اهل فن داخل کشور ممکن شده است که بدینوسیله سپاس بیکران خود را نثار همه این عزیزان میکنیم.
پرونده ویژه دوم: شیوا فرهمند راد
شیوا فرهمند راد از نمونههای درخشان ماندن لجوجانه در میدان آفریدن است. راز این ماندگاری را باید در شخصیت چند وجهی قهرمان ما جست. دانش فنی، ذوق موسیقی، دغدغه عدالت، تسلط به چند حوزه زبانی و آشنایی با چند فرهنگ، پذیرفتن همه ریسکهای ورود به سیاست در یک نظم غیردمکراتیک و بیگانه با فرهنگ سیاسی و همه اینها به همراه پشتکاری بینظیر که هیچ ناسازگاری جسمی و عناد فیزیکی بدن هم حریفش نیست. اگر بسیاری از جوانان مستعد همدورهای شیوا فرهمند راد، بخاطر تفکر تک بعدی خود قربانی خشونت حاکم و فراموش شدند یا به سکوتی خودخواسته فرورفتند، شیوا به شکرانه این موجودیت چندبعدی خود تا به امروز مینویسد، ترجمه میکند، منتشر میکند و در یک کلمه میآفریند. وجه فرهنگی از این وجوه چندگانه شامل توجه دائمی شیوا به فرهنگ آذربایجان هم بوده است و این نکته از نگاه کسی به دور نمانده است. بخصوص زمان طولانی و پیوسته این توجه ویژه شیوا به فرهنگ آذربایجان حائز اهمیت است. زمانی که از سالهای خموشی و رکود ناشی از شکست حکومت ملی آذربایجان در سال 1946 شروع میشود. در آن سالیان، روشنفکران و آفرینندگان فرهنگ آذربایجان محکوم به دربهدری در داخل و خارج ایران شده بودند و افسردگی بجا مانده از این شکست، بسیاری از فرهنگسازان آذربایجان را محکوم به سکوت کرده بود. این شروع مبارک، تا پایان عمر رژیم پهلوی و سالهای طوفانی بعداز انقلاب تا دوران آرامش غربت در سوئد ادامه یافته و کارهایی چون شرکت در تأسیس “انجمن قلم آذربایجان جنوبی (ایران) در تبعید”، انتشار اولین نشریه این انجمن و راهاندازی سایت آن و مسئولیت انتشار یک شماره ویژه ادبیات آذربایجان از نشریه “آوای تبعید” را شامل میشود.
برشی از کارهای شیوا فرهمند راد در رابطه با آذربایجان در این شماره تریبون تقدیم خوانندگان این مجله و علاقهمندان آثار وی میشود. انتشار پراکنده این آثار در یک برهه طولانی از زمان باعث شده بود که جای خالی نشر همزمان ولو منتخبی از این آثار را در یک مجموعه واحد، احساس شود. امید است که مجموعه فراهم شده از آثار شیوا فرهمند راد در دهمین شماره مجله تریبون، این جای خالی را پر کند. با سپاس از شیوای عزیز بخاطر یک عمر بودن و آفریدن و از جمله فراموش نکردن فرهنگ آذربایجان در میان انبوهی از خلاقیتهای پرشاخه طی یک عمر پربار!
هیئت تحریریه تریبون
نوامبر 2023
Değerlendirmeler
Henüz değerlendirme yapılmadı.